سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حقایق تاریخ باستان
حقایقی کمتر شنیده شده درباره تاریخ ایران باستان
قالب وبلاگ

خلاصه ی مقاله :

تاریخ را باید منصفانه مطالعه کرد نه از روی احساسات . برخی از ملی گرایان تلاش می کنند تا بابک خرّمدین را به صورت یک قهرمان ملّی جلوه دهند ، امّا حقیقت این است که او عامل قتل عام مردم ایران بوده و جنایاتی عجیب در حق مردم این سرزمین انجام داد . برخی نیز تلاش می کنند او را قهرمان آذربایجان نشان دهند ، در حالیکه بابک خرمدین اهل آذربایجان نبود . بلکه تنها آذربایجان مکان استقرار او بود . البته وقتی عرصه بر او تنگ شد ، به مردم آذربایجان پشت کرده و آنان را در گردابی از فجایع رها نمود . 

مقاله ی کامل : 

نهضت خرّمدینان در ابتدای پیدایش ، نهضتی مردمی و برخاسته از توده ی مظلوم و رنج کشیده ی ایرانی علیه حاکمان ظالم بنی عباس بود. این نهضت در قرن دوم و سوم هجری در مرکز ، شمال و شمال غرب ایران آغاز شد و به دلیل روحیه ی ظلم ستیزی، مورد توجه و حمایت طبقات رنج دیده قرار گرفت. گرچه از همان ابتدا رهبران این نهضت دچار انحرافات اخلاقی متعددی بودند لیکن اهداف روشن و روحیه دفاع از مظلومین ، موجب شد تا بسیاری جذب این جریان گردند . لیکن با ظهور بابک خرمدین ، انحرافاتی بس عمیق در اهداف این نهضت رخ داد. مرتضی راوندی در تاریخ اجتماعی ایران می نویسد :«پس از خاموش شدن جنبش ابو مسلم و المقنع، بزرگترین نهضتى که علیه خلفاى بغداد صورت گرفته قیامى است که به رهبرى بابک خرّم‏دین در شمال ایران به وقوع پیوسته است. به طورى که از مندرجات سیاست نامه نظام الملک برمى ‏آید، قبل از ظهور بابک، خرّم‏دینان در نواحى مرکزى و شمالى ایران فعالیت هایى داشتند و به مبارزاتى علیه دین و دولت اسلامى دست مى‏ زدند ... در آن وقت که هارون الرشید در خراسان بود بار دیگر خرّمدینان خروج کردند از ناحیت اصفهان ... و مردم بسیارى از رى و همدان بیرون آمدند و با این قوم پیوستند و عدد ایشان بیش از صد هزار نفر بود. هارون سوار به حرب ایشان فرستاد، ایشان بترسیدند و هرگروه به جاى خویش باز شدند. مقدسى درباره آیین و روش این جماعت مى ‏گوید: از ریختن خون، جز در هنگامى که علم طغیان برافرازند، خوددارى مى‏ کنند، به پاکیزگى بسیار مقیدند، میل دارند با نرمى و نیکوکارى با مردم دیگر درآمیزند و اشتراک زنان را با رضایت خود آنان جایز مى‏ دانند. ابن الندیم در کتاب الفهرست، خرّمیه را از پیروان مزدک مى‏ داند و مى‏ نویسد: ... مزدک به پیروان خود دستور داده بود که همیشه در جستجوى لذات باشند. و در خوردنى و نوشیدنى بر خود سختى روا ندارند، دوستى و یارى را پیشه سازند و با استبداد مبارزه نمایند، زنان خود را مشترک بدانند. با این همه، رفتار و کردار پسندیده دارند و پى آزار کسى برنیایند ... بابک کسى است که جنگ و غارت و کشتار را در میان آنان رواج داد و پیش از آن، خرّم‏دینان به این کارها دست نمى‏ زدند.»  [1]

ایشان ادامه می دهند : « آغاز کار بابک کاملا روشن نیست، آنچه مسلم است این مرد مبارز یکى از افراد عادى ملت ایران بود که در آغاز جوانى به سپاه جاویدان از رؤساى خرّم‏دینان پیوست و در نزد او تقرب یافت تا حدى که چون جاویدان مى‏ مرد وصیت کرد که بابک جانشین اوست. پس از مرگ جاویدان، زنش سپاه او را گرد آورد و بنا به عقیده خرّم‏دینان، که به تناسخ ایمان داشتند، اعلام کرد که جاویدان در شب مرگش گفت که روح او در بدن بابک حلول خواهد کرد. سپس دستور داد گاوى قربان کردند و پوست آن را گسترد و طشتى پر از شراب بر روى آن نهاد و قطعات نان در پیرامون طشت چید، هریک از افراد لشکریان دست خود را بر آن پوست مى ‏نهاد و قطعه نانى را در شراب زده مى‏ خورد و دست بابک را گرفته مى‏ گفت: آمنت بک یا روح بابک کما آمنت بروح جاویدان. » [2]

پس از اینکه بابک ، رهبری نهضت را بر عهده گرفت دست به مبارزاتی مسلحانه علیه حکومت بنی عباس زد، مأمون خلیفه وقت، یکی از سرداران لشکر خود به نام محمد بن حمید را به نبرد بابک می فرستد که این نبرد پس از فراز و فرودهای فراوان با کشته شدن سردار لشکر مأمون پایان می یابد. پس از این شکست، مأمون فرماندار خراسان که سرداری ایرانی به نام عبدالله طاهر بود را به سوی بابک فرستاد . عبدالله طاهر نیز لشکری از جنگجویان ایرانی - از خراسان و عراق عجم -  را گرد آورد و به سوی همدان و آذربایجان حرکت کرد. در اثر این لشکرکشی، سپاهیان بابک متفرق شدند و بابک نیز به قلعه ای پناه برد. عبدالله طاهر نیز نتوانست کاری بیش از این انجام دهد. پس از این رویارویی، خلیفه ی وقت، افشین سردار ایرانی را برای نبرد با بابک فراخواند. افشین نیز به همراه ده ها هزار نفر از مردان جنگجوی ایرانی به سمت بابک حرکت کرد. پس از روزها محاصره، عاقبت بابک خرمدین، لشکریان خود را تنها گذاشت و به سوی ارمنستان گریخت. در آنجا بود که به دست والی ارمنستان دستگیر و سپس به بغداد فرستاده شد و در نهایت به دستور معتصم خلیفه بنی العباس به طرزی فجیع کشته شد. [3]

همانگونه که گفته شد خرّمدینان پیروان مزدک بودند. آنان همواره نسبت به مسلمانان و زرتشتیان به دیده ی خصومت می نگریستند. به همین علت بود که قیام خرمدینان از زمان رهبری بابک ، به یک جنگ ایرانی - ایرانی تبدیل شد. خلیفه ی وقت ، ایرانیان را به جان هم می انداخت. بابک از یک سو و افشین از سویی دیگر به کشتار و قتل عام هم وطنان خود مشغول شدند. استاد حسن پیرنیا می نویسند: «در اوان خلافت مأمون چنان که اشاره کردیم در شمال و مشرق آذربایجان شخصى بنام بابک خرّم‏دین به ادّعاى خدائى و احیاى آیین مزدکى برخاست و مردم زیادى که همه جامه‏ هاى سرخ دربر می کردند دور او را گرفتند. بابک به یارى این سرخ جامگان یا محمّره مدّت بیست سال بر آذربایجان و ارمنستان مستولى بود و چندین بار لشکریان مأمون و معتصم را شکست داد و بیش از 500000 نفر از ایشان را کشت و هیچ کس حریف او نمی شد. » [4]
ایشان در ادامه به بحث جنگ میان افشین و بابک هم اشاره میکند . نکته ی قابل توجه در این است که به گفته ی ایشان در زمان استیلای بابک بر نواحی شمال غرب ایران ، بیش از پانصدهزار نفر از لشکریان خلفای وقت کشته شدند و البته بر پژوهشگران روشن است که اکثر این کشته شدگان، همان ایرانیانی بودند که در لشکر عبدالله طاهر و افشین برای نبرد با خرمدینان حرکت کرده بودند.

همانگونه که در ابتدا گفته شد با ظهور بابک و بر عهده گرفتن رهبری خرمدینان ، در اهداف و منش این نهضت انحرافاتی عمیق روی داد . آنچنانکه حکیم زجاجی تاریخ نگار و ادیب ایرانی در قرن 7 هجری ، در همایون نامه مطالبی بسیار عجیب و هولناک بیان می کند که نشان دهنده ی خوی وحشی گری و ناجوان مردی در وجود بابک خرمدین بود. او می گوید بابک مردم را به جرم مسلمان بودن و یا همراهی نکردن، قتل عام میکرد. [5]

دو ده سـال بر خـــلق بیــداد کـــــرد     دل ناجـــــوانان از ایـن شــــاد کــــرد
گروهى که نادان و بى‏ دیـن بدنـــد     به راه بداندیـــــش پرکین شـــــدند
اذربادگـــــان بیشـــــتر گـــبـر شــــد     بداندیش بابـــــک یکــــى ببــــر شــد
بجز کشتـــــنــش هیچ کارى نبـود     به دل در ورا مهــــــر یــارى نبـــود
فرو برد گردن‏ـــــکشـــان را به خاک‏     زمیـــن کرد از مـــــــــرد آزاده پـــاک
چه مایه مسـلــمان که او بى ‏گنــاه‏     بکشــــت و بیفــــــکند در تیره‏ چـــاه‏

نکته ی آخر این است که برخی چنین معتقدند که بابک خرمدین دلاور سرزمین آذربایجان بود ! لیکن حقیقت این است که بابک نه از سوی پدر و نه از سوی مادر اهل آذربایجان نبود. نیاکان پدری او از قبائل عراق بودند و از سوی مادر نیز اهل سیستان [6] و آذربایجان هم تنها پناهگاه او بود . گرچه مردم غرب و شمال غرب ایران در ابتدا با او همراه بودند اما پس از قتل عام ها و کشتارهایی که علیه بی گناهان انجام داد و همچنین روشن شدن انحرافات اخلاقی وی کمتر کسی حاضر به همراهی وی شد و ضعیف شدن جریان تحت سرپرستی وی نیز به همین خاطر بود که حمایتهای مردمی را از دست داد و در نهایت، اندک یاران باقی مانده اش را نیز رها کرد و خود به تنهایی ، سوی ارمنستان گریخت .



پی نوشت :

[1] . مرتضى راوندى‏ ،  تاریخ اجتماعى ایران‏ ، انتشارات نگاه‏ ، تهران‏ ، چاپ دوم ، جلد 2 صفحه 185

[2] . همان ، جلد 2 صفحه 186

[3] . همان ، جلد 2 صفحه 187 - 188

[4] . حسن پیرنیا و عباس اقبال آشتیانى‏ ، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه‏ ، ناشر : خیام‏ ، تهران‏ ، چاپ نهم‏ ، متن تاریخ مفصل ، ص 100

[5] . حکیم زجاجی ، همایون‏ نامه ، ‏ مصحح : على پیر نیا ،  نشر آثار ، تهران‏ ، چاپ اول‏ ، جلد 1 صفحه 561

[6] . برتولد اشپولر ، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامى‏ ، ترجمه جواد فلاطورى و مریم میر احمدى‏ ؛ انتشارات علمى و فرهنگى‏ ؛ تهران‏ ، چاپ چهارم‏ ، جلد 1 صفحه 366

 


[ یکشنبه 92/5/13 ] [ 3:8 عصر ] [ سیاوش امیرشاهی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

به نام خداوندگار ، سرزمینمان ایران نقاط تاریک و روشن فراوانی دارد. آنچه ما در این وبلاگ در پی آن هستیم بیان حقایقی است که کمتر بدان پرداخته شده است. فراموش نکنیم که شناخت درست گذشته چراغ راه آینده است. نباید خود را فریب داد. حقیقت را باید گفت گرچه بر ضرر ما باشد.
امکانات وب